غریب تر از زنی که اشک می ریزد؛
مردیست که هنوز نمی داند چگونه او را آرام کند ...
حالا كه رفتهــ ای،
ساعتهــــا به این می اندیشم
كه چرا زنــــده ام هنـــوز؟
مگـه نگفتـــه بــودم بی تــــو میمیرم؟
خدا یادش رفته استــــــ مرا بكشــــد،
یا تــــــو قرار استــــــ برگردی؟!